این نیز بگذرد...
یک زندگی کم است
برای آن که
تمام شکلهای دوستت دارم را
با تو در میان بگذارم...
میخواهم
هر صبح که پنجره را باز میکنی
آن درخت روبه رو من باشم
فصل تازه من باشم
آفتاب من باشم
استکان چای من باشم
و هر پرندهای که نان از انگشتان تو میگیرد...
یک زندگی کم است
برای شاعری
که میخواهد در تمام جملهها
دوستت داشته باشد...
"روزبه سوهانی"
+ نوشته شده در شنبه سوم آبان ۱۴۰۴ ساعت 17:58 توسط بیژن
|